دانستن نام سبزیجات به انگلیسی در موقعیتهای گوناگونی مفید خواهد بود. از آنجایی که سبزیجات معمولا در پخت غذاها استفاده میشوند، وقتی به کشوری انگلیسیزبان سفر میکنید دانستن نام آنها کمک میکند به راحتی به حساسیتهای غذایی خود اشاره کنید و سفارش خود را به شکلی دقیق بیان کنید. در این مطلب انواع سبزیجات به انگلیسی را با دستهبندیهای مختلف آموزش دادهایم. علاوه بر این، افعال مربوط به پختن غذا را بررسی کرده و به چند اصطلاح در مورد سبزیجات در انگلیسی پرداختهایم.
انواع سبزیجات به انگلیسی
سبزیجات نیز ماننده میوهها نوعی غذای سالم هستند. سبزیجات بخشی از گیاه یا خود گیاهی هستند که زیر زمین رشد میکند. میوهها معمولا به عنوان خوراکی سالم خورده میشوند اما سبزیجات معمولا در غذا استفاده میشوند، هر چند بعضی از آنها مانند هویج به عنوان خوراکی هم خورده میشوند. سبزیجات معمولا به چند دسته تقسیم میشوند که در ادامه به آنها اشاره میکنیم.
همچنین در ریسمونک بخوانید:
سبزیجات ریشه ای به انگلیسی
مطمئنا هر روز بعضی از این سبزیجات ریشهای را در غذاهای خود یا همراه با آنها مصرف میکنید. سبزیجات ریشهای سبزیجاتی مانند هویج هستند که بخش خوراکی آنها در ریشه گیاه است. علاوه بر این، ادویههایی مانند زنجبیل و زردچوبه که از ساقه گیاه به دست میآیند نیز ریشه خوراکی دارند و میتوان آنها را جزو این دسته به حساب آورد. در جدول زیر به تعدادی از سبزیجات ریشهای در انگلیسی اشاره کردهایم.
معنی | تلفظ | اسم سبزیجات |
چغندر | /ˈbitrut/ | Beetroot |
هویج | /ˈkærət/ | Carrot |
تربچه سفید | /daikon/ /waɪtˈrædɪʃ/ | Daikon (white radish) |
تربچه | /səˈleriæk/ | Celeriac |
ازگیل | /ˈpɑsnɪp/ | Parsnip |
کرفس | /ˈrædɪʃ/ | Radish |
ریشه سالسیفای | /ˈsælsɪfirut/ | Salsify root |
شلغم زرد | /swid/ | Swede |
شلغم | /ˈtɜnɪp/ | Turnip |
شلغم زرد | /ˌrutəˈbeɪɡə/ | Rutabaga |
جیکاما (ادویه) | /’hikama/ | Jicama |
ماکا (نوعی جنسینگ) | /‘maka/ | Maca |
ریشه کرفس | /ˈselərirut/ | Celery root |
ریشه خردل، ترب کوهی | /ˈhɔsˌrædɪʃ/ | Horse-radish |
نوعی زنجبیل | /galangal/ | Galangal |
ریشه نیلوفر آبی | /ˈləʊtəsrut/ | Lotus root |
ریشه جعفری | /ˈpɑlirut/ | Parley root |
زردچوبه | /ˈtɜmərɪk/ | Turmeric |
زنجبیل | /ˈdʒɪndʒə/ | Ginger |
مثالهای زیر را از کاربرد این کلمهها در نظر بگیرید.
I’ve found a recipe for beetroot (U.K.) tops.
I’ve found a recipe for beet (U.S.) tops.
دستوری برای پخت چغندر پیدا کردهام.
We used a carrot for the snowman’s nose.
برای دماغ آدمبرفی از هویجی استفاده کردیم.
People in Shandong province like eating radish as fruit from long ago.
اهالی شاندونگ از سالها پیش دوست داشتند تربچه را مثل میوه بخورند.
Today’s main dish was cabbage and swede stew with dumplings.
غذای اصلی امروز کلم و خورشت شلغم زرد به همراه پیراشکی بود.
The turnip provides nutrition for you.
شلغم برایت مواد مغذی تامین میکند.
Farm workers harvesting the celery soon developed a serious skin rash.
کارگرهای مزرعهای که کرفس را برداشتن کردند خیلی زود دچار خارش پوستی شدیدی شدند.
Her turmeric pies are a great favourite.
پای زرچوبه او خیلی محبوب است.
It didn’t taste much of ginger.
چندان مزه زنجبیل نمیداد.
سبزیجات پیازی
سبزیجات پیازی در زبان انگلیسی به این دلیل چنین نامی گرفتهاند که مانند پیاز چند لایه هستند. معمولا از این نوع سبزیجات برای پختن سوپهای خوشمزه یا اضافه کردن طعم تندی به غذاهای دیگر استفاده میکنیم. در ادامه فهرستی از سبزیجات پیازی پرکاربرد در انگلیسی آمده است.
معنی | تلفظ | اسم سبزیجات |
پیاز | /ˈʌnjən/ | Onion |
پیازچه (پیاز بهاره) | /sprɪŋˈʌnjən/ | Spring onion |
سیر | /ˈɡɑrlɪk/ | Garlic |
تره | /ˈlik/ | Leek |
موسیر | /ʃəˈlɑt/ | Shallot |
پیاز رازیانه | /ˈfenl̩ˈbəlb/ | Fennel bulb |
به مثالهای زیر از معادل سبزیجات پیازی در انگلیسی دقت کنید.
I love the taste of garlic.
طعم سیر را دوست دارم.
As you peel away the onion skin, you will find another skin underneath.
وقتی پوست پیاز را میکنی، لایه دیگری از پوست زیر آن میبینی.
Lunch was a collation of local salami, black olives, green onions and dark soft rye-bread.
Lunch was a collation of local salami, black olives, spring onions and dark soft rye-bread.
ناهار ترکیبی از سالامی محلی، زیتون سیاه، پیازچه و نان چاودار نرم و تیره بود.
سبزیجات ساقه ای به انگلیسی
سبزیجات ساقهای معمولا بدنه خوراکی یک گیاه مانند مارچوبه هستند. بسیاری از این سبزیها به عنوان ادویه در غذا استفاده میشوند. در جدول زیر به نام تعدادی از سبزیجات ساقهای در انگلیسی اشاره شده است.
معنی | تلفظ | اسم سبزیجات |
مارچوبه | /əˈsperəɡəs/ | Asparagus |
بامبو | /bæmˈbuˈʃuts/ | Bamboo shoots |
ساقه کرفس | /ˈseləriˈstɑks/ | Celery stalks |
کلم قمری | /ˌkoʊlˈrɑbi/ | Kohlrabi |
پیکوپیکو (نوعی سرخس) | /pikopiko/ | Pikopiko |
مثالهای زیر را از کاربرد این کلمات در نظر بگیرید.
We have some asparagus for lunch.
ناهار مارچوبه داریم.
A stick of celery does not provide much sustenance.
یک چوب کرفس مواد مغذ چندانی ندارد.
سبزیجات غده ای به انگلیسی
احتمالا با دیدن نام این بخش از خودتان میپرسید سبزیجات غدهای چه هستند. همان سبزیجات ریشهای نیستند؟ نه. درواقع تفاوت کمی بین این دو دسته وجود دارد.
سبزیجات ریشهای ویژگی مهمی دارند: بخش ریشهای آنها که خوردنی است زیر زمین میروید و بخش برگی آن روی زمین قرار دارد. اما سبزیجات غدهای، یک بخش شبیه به مو دارند که زیر زمین است و یک بخش غدهای که روی زمین است و آن را خوراکی محسوب میکنیم. حالا که درک بهتری از تفاوت این دو پیدا کردید به فهرست سبزیجات غدهای که در ادامه آمده توجه کنید.
معنی | تلفظ | اسم سبزیجات |
سیبزمینی | /pəˈteɪˌtoʊ/ | Potato |
سیبزمینی شیرین | /ˈswitpəˈteɪˌtoʊ/ | Sweet potato |
نام دیگر کاساو | /’juka/ | Yuca |
نشاسته کاساو | /kəˈsɑvə/ | Cassava |
اولوکو | /ˈɜθˈdʒemz/ | Earth gems |
سیبزمینی ترشی | /dʒəˈrusələmˈɑtɪtʃoʊk/ | Jerusalem artichoke |
نام دیگر سیبزمینی شیرین | /’kumara/ | Kumara |
ریشه تارو | /ˈteroʊˈrut/ | Taro root |
سیبزمینی هندی | /ˈjæm/ | Yam |
یائوتیا | /‘jautia/ | Yautia |
به مثالهای زیر از سبزیجات غذهای به انگلیسی دقت کنید.
The potato is the most popular vegetable in Britain.
سیبزمینی محبوبترین سبزیجات در بریتانیا است.
We grow many different vegetables: potatoes, eggplant, etc.
ما سبزیجات بسیاری را میکاریم مانند سیبزمینی، بادمجان و غیره.
Carrots, spinach, kale, broccoli and sweet potatoes are among foods rich in beta carotene.
هویج، اسفناج، کلمپیچ، کلم بروکلی و سیبزمینی شیرین جو غذاهای مملو از بتاکاروتن هستند.
Fry the taro balls into golden ones.
تکههای تارو را سرخ کنید تا طلایی شود.
The processing technique of the mixed juice beverage of yam, chayote and carrot is researched.
تحقیقی در مورد روش تهیه مخلوط نوشیدنی سیبزمینی هندی، چایوت و هویج انجام شده است.
سبزیجات گلی به انگلیسی
سبزیجات گلی در واقع گل گیاههایی هستند که قابل خوردن به شمار میروند. بیشتر این سیبزیها شامل انواع مختلف کلم میشود. در جدول زیر به اسم تعدادی از سبزیجات گلی در زبان انگلیسی همراه با معنی فارسی اشاره شده است.
معنی | تلفظ | اسم سبزیجات |
بروکلی | /ˈbrɑkəli/ | Broccoli |
گل کلم | /ˈkɑləˌflɑwər/ | Cauliflower |
گل کلم رومی | /ˈbrɑkoflɑwər/ | Broccoflower |
بچه بروکلی | /ˈbrɑkolini/ | Broccolini |
گیاهی از خانواده خردل | /ˌtʃɔɪˈsəm/ | Choi sum |
کدو سبز | /kʊəˈʒet/ | Courgette |
بروکلی چینی | /ɡaiˈlæn/ | Gai lan |
به مثالهای زیر از سبزیجات گلی در انگلیسی دقت کنید.
Eat up your broccoli. It’s good for you.
بروکلیات را بخور. برایت خوب است.
She grew all the broccoli plants from seed.
او بذر تمام گیاههای خانواده بروکلی را کاشت.
I’m just making the sauce for the cauliflower.
من دارم برای گلکلم سس درست میکنم.
She was shaving thin slices off a courgette (U.K.).
She was shaving thin slices off a zucchini (U.S.).
او داشت پوست کدو را میکند.
سبزیجات قارچی به انگلیسی
چند قرن میشود که قارچها به عنوان ماده خوراکی مصرف میشوند. با این حال، بحثی وجود دارد که میتوان قارچها را جزو سبزیجات حساب کرد یا نه. از نظر فنی قارچها جزو سبزیجات نیستند، بلکه بخش میوهای گروهی از جانداران است که نه گیاه محسوب میشوند و نه جانور. در جدول زیر به نام انواع قارچ خوراکی در زبان انگلیسی اشاره شده است.
معنی | تلفظ | اسم سبزیجات |
قارچ | /ˈmʌʃrumz/ | Mushrooms |
قارچ سیاه | /blækˈfʌŋɡəs/ | Black fungus |
قارچ دکمهای | /ˈbʌtn̩/ | Button |
قارچ کاسهای | /ˈkəps/ | Cups |
قارچ انوکی (نوعی قارچ که در آب میروید) | /enoki/ | Enoki |
صدف خوراکی | /ˌɔɪstər/ | Oyster |
قارچ پورتوبلو | /portobello/ | Portobello |
قارچ شیتاکه | /ʃitake/ | Shiitake |
قارچ گوش سفید | /ˌwaɪtˈɪr/ | White ear |
ترافل | /ˈtrʌfl̩z/ | Truffles |
به مثالهای زیر دقت کنید.
We never ate mushroom until we came to the London.
تا وقتی به لندن نیامده بودیم، قارچ نخورده بودیم.
The stem of the mushroom is broken.
ساقه قارچ شکسته است.
سبزیجات برگی به انگلیسی
سبزیجات برگی، بخشهای برگی خوراکی گیاهان مانند اسفناج و کاهو هستند. با نام بعضی از این سبزیجات در زبان انگلیسی آشنا هستنید، چراکه بسیار پراستفاده هستند. با این حال در جدول زیر به نام تعدادی سبزیجات دیگر نیز اشاره شده است که بومی یک منطقه یا کشور هستند اما در دستورهای غذایی کاربرد دارند.
معنی | تلفظ | اسم سبزیجات |
کلم برگ چینی | /ˈbɑkˌtʃɔɪ/ | Bok choy |
کلم بروکسل (کلم غنچهای) | /ˈbrʌsl̩zˈspraʊts/ | Brussels sprouts |
کلم | /ˈkæbədʒ/ | Cabbage |
کلم قرمز | /ˈredˈkæbədʒ/ | Red cabbage |
کلم سیاه | /kavoloˈnɪroʊ/ | Cavolo nero |
کلم کالی | /ˈkeɪl/ | Kale |
شابانک | /aru’gula/ | Arugula |
اسفناج | /ˈspɪnətʃ/ | Spinach |
کاهو | /ˈletəs/ | Lettuce |
جوانه گل | /flaʊərˈspraʊts/ | Flower sprouts |
اسفناج آبی | /ˈɒŋˌtʃɔɪ/ | Ong choi |
کاسنی قرمز | /’raditʃɪɔ/ | Raddichio |
چغندر نقرهای | /’sɪlvərbit/ | Silverbeet |
خاکشیر | /ˈsɔrəl/ | Sorrel |
برگ تارو | /ˈteroʊˈlivz/ | Taro leaves |
کلم تاتسوی | /ˈtætsoi/ | Tat soi |
شاهی | /ˈwɒtərˌkres/ | Watercress |
کاسنی سالادی | /’witluf/ | Witloof |
به مثالهای زیر دقت کنید تا با کاربرد این اسامی در زبان انگلیسی آشنا شوید.
I want some more brussels sprouts.
من باز هم کلم بروکسل (کلم دکمهای) میخواهم.
If you overcook the cabbage it’ll turn to mush.
اگر کلم را زیاد بپزی خمیر میشود.
Anna makes a supper of groats and curly kale.
«آنا» با بلغور و کلمپیچ شامی درست میکند.
Eating spinach is supposed to make you strong.
میگویند خوردن اسفناج آدم را قوی میکند.
Spinach is a valuable source of iron.
اسفناج منبع باارزشی از آهن است.
Get some lettuce and tomatoes so I can make a salad.
کمی گوجه و کاهو بخر تا بتوانم سالاد درست کنم.
سبزیجات میوه ای به انگلیسی
اگر تا اینجا از فهرست سبزیجات موجود در جدولها و دستهبندیهای مختلف سردرگم شده باشید، این دسته قرار است بیشتر شما را گیج کند. بعضی از سبزیجاتی که هر روز مصرف میکنیم مانند خیار، گوجهفرنگی و فلفل دلمهای، در واقع جزو سبزیجات محسوب نمیشوند. این موارد میوههایی هستند که در ظاهر به سبزیجات شبیه هستند. در جدول زیر به نام این میوهها در انگلیسی اشاره کردهایم.
معنی | تلفظ | اسم سبزیجات |
فلفل دلمهای | /belˈpepər/ | Bell pepper |
خیار | /ˈkjukʌmbər/ | Cucumber |
گوجه | /təˈmeɪˌtoʊ/ | Tomato |
خربزه تلخ | /ˌbɪtəˈmelən/ | Bitter melon |
نام دیگر فلفل دلمهای | /ˈkæpsɪkəm/ | Capsicum |
فلفل تند | /ˈtʃɪliˈpepərz/ | Chilli peppers |
چایوت | /ˈtʃoko/ | Choko / Chayote |
کدو | /kʊəˈʒet/ /zuˈkini/ | Courgette / zucchini |
بادمجان | /ˈegˌplænt/ /ˈoʊbəʒin/ | Eggplant / aubergine |
خربزه انباری | /ˈfʌziˈmelən/ | Fuzzy melon / Winter melon |
کدو بطری (کدو قلیانی) | /lauki/ | Lauki / Calabash |
کدوی دراز | /ˈmeroʊ/ | Marrow |
بامیه | /ˈoʊkrə/ | Okra |
چنار | /ˈplæntən/ | Plantain |
کدو حلوایی | /ˈskwɒʃ/ /ˈpʌmpkən/ | Squash / pumpkin |
اسکالوپینی | /scallopini/ | Scallopini |
کدو اسپاگتی | /spəˈɡetiˈskwɑʃ/ | Spaghetti squash |
پیچک کدو | /tindora/ | Tindora |
توماتیلو | /tomatillo/ | Tomatillo |
کدو خاردار | /turia/ | Turia |
به مثالهای زیر دقت کنید.
While that lies in the pan, I cut the bell pepper and onion.
وقتی مواد در ماهیتابه قرار دارند، فلفل دلمهای و پیاز را خرد میکنم.
We had a cold cucumber soup as a starter.
به عنوان پیشغذا سوپ خیار سرد داشتیم.
Tomato soup is my cup of tea.
سوپ گوجه سوپ محبوب من است.
It’s similar in size to a tomato.
به اندازه یک گوجه است.
She added some green chilli peppers to her cheese dip to make spicier.
او مقداری فلفل سبز به سس پنیر خو اضافه کرد تا آن را تندتر کند.
The chicken was garnished with coriander and red chillies (U.K.).
The chicken was garnished with coriander and red chili peppers (U.S.).
مرغ با گشنیز و فلفل چیلی قرمز تزئین شده بود.
He likes to eat eggplant.
او از خوردن بادمجان خوشش میآید.
At noon today, we brought Chinese chive fried with egg and mad apple stewed with bean.
امروز برای ناهار پیازچه چینی سرخشده با تخممرغ و بادمجان پختهشده در خورشت لوبیا آوردیم.
The pumpkin looks like a real monster.
این کدو تنبل شبیه به هیولایی واقعی است.
دانه ها و حبوبات به انگلیسی
بسیاری از افراد نمیدانند دانهها وحبوبات جزو میوهها محسوب میشوند یا عضوری از خانواده سبزیجات هستند. به طور کلی حبوبات گیاههایی هستند که غلاف محافظ غیرخوراکی دارند و دانهها میوههای کوچکی با دوست سخت هستند که در هر شکل و اندازهای پیدا میشوند. حبوبات شامل لوبیاها، نخودها و عدس میشود و ذرت و سویا چند مثال از دانهها هستند. در جدول زیر به اسم تعدادی از دانهها و حبوبات به انگلیسی اشاره شده است.
معنی | تلفظ | اسم سبزیجات |
لوبیا | /ˈbinz/ | Beans |
نخود | /ˈpiz/ | Peas |
ذرت شیرین | /ˈswitkɔrn/ | Sweetcorn |
عدس | /ˈlentl̩z/ | Lentils |
نخود | /ˈtʃɪkpiz/ | Chickpeas |
باقلا | /ˈfɑvəˈbinz/ | Fava beans |
دانه سویا | /ˌsɔɪˈnəts/ | Soy nuts |
لوبیا پهن | /brɔdˈbinz/ | Broad beans |
نوعی لوبیا سبز | /ˈsnoʊˈpiz/ | Snow peas |
نوعی لوبیا سبز | /ˈʃʊgərsnæp/ | Sugarsnap / Snap pea |
سویای نارس | /edamame/ | Edamame |
به مثالهای زیر از کاربرد دیگر سبزیجات به انگلیسی دقت کنید.
The field has been seeded with corn.
در مزرعه بذر ذرت کاشتهاند.
He burned his tongue with red pepper.
زبانش را با فلفل قرمز سوزاند.
Life is like an onion; you peel it off one layer at a time, and sometimes you weep.
زندگی مثل پیاز است، لایههای آن را یکییکی میکنیم و هر از گاهی هم گریه میکنیم.
Sweet pea seed can be sown in May.
بذر نخود شیرین را میتوان در ماه می کاشت.
Green pepper is the main ingredient of the dish.
فلفل سبز ماده اصلی این غذاست.
Cooked kidney beans can be used in place of French beans.
به جای لوبیا سبز میتوان از لوبیا قرمز استفاده کرد.
Artichoke leaf has been shown to lower cholesterol.
تحقیقات نشان داده که برگ کنگر فرنگی باعث کاهش کلسترول میشود.
I’d like to add some pepper to the bean curd.
میخواهم کمی فلفل به آن کشک لوبیا اضافه کنم.
The beetroot had turned the soup a glorious pink.
چغندر سوپ را به رنگ صورتی باشکوهی درآورده بود.
I love the taste of garlic.
من عاشق مزه سیر هستم.
Some slender green onion slices are added just before eating the soup.
چند لایه نازک پیاز بهاره درست قبل از خوردن سوپ به آن اضافه میشوند.
The potato is vulnerable to several pests.
سیبزمینی نسبت به آفتهای زیادی حساس است.
The kitchen was redolent of onions.
آشپزخانه بوی گند پیاز میداد.
انواع گیاه دارویی و ادویه به انگلیسی
گیاههای دارویی و ادویهها درواقع نوعی سبزیجات هستند که به صورت تازه و خشکشده به غذا اضافه میشوند تا طعم آن را تغییر دهند. اگر به آشپزی علاقه داشته باشید و بخواهید دستور غذای تازهای را به زبان انگلیسی یاد بگیرید، احتمالا با چندین نوع گیاه و ادویه جدید روبهرو میشوید که معنی آنها را نمیدانید. با دانستن اسم این سبزیجات میتوانید درک بهتری از دستورهای غذایی داشته باشید.
گیاه دارویی به بخش سبز رنگ یا گل گیاههای خشکشده یا تازه گفته میشود که به عنوان دارو یا برای طعم دادن به غذا استفاده میشوند و معمولا بوی شدیدی دارند. ادویهها از دانه، میوه، ریشه، تنه یا بخشهای دیگری از گیاه گرفته میشوند و برای طعم یا رنگ دادن و نگهداری از غذا استفاده میشوند.
Fresh cilantro is readily available in most supermarkets.
Fresh coriander is readily available in most supermarkets.
گشنیز تازه به راحتی در سوپرمارکتها آماده و در دسترس است.
They were served lamb and rosemary and she surprised herself by eating greedily.
برایشان بره و رزماری آوردند و او از شدت ولع خود موقع خوردن غذا حیرتزده شد.
Bay leaves are very helpful to our health.
برگ بو برای سلامتی ما بسیار مفید است.
When your stomach feels sick, drinking a cup of tea from mint leaves can give you relief.
وقتی معدهات ناآرام است، نوشیدن یک فنجان چای نعنا به تو آرامش میبخشد.
It’s the basil that gives the sauce its essential character.
ریحان طعم اصلی این سس را به آن میبخشد.
Clove oil has a numbing effect in addition to bacteria-fighting powers.
روغن گل میخک علاوه بر قدرت مبارزه با باکتری، اثر بیحسکنندگی هم دارد.
She likes olive because it symbolizes peace.
او از زیتون خوشش میآید چون نماد صلح است.
When vegetables are cooked, I often add the chives and drained scallops.
وقتی سبزیجات پختند معمولا پیازچه و گوشماهی آبکششده را به آن اضافه میکنم.
She added some green chili peppers to her cheese dip to make spicier.
او کمی فلفل چیلی سبز به سس پنیرش اضافه کرد تا آن را تندتر کند.
فواید یاد گرفتن نام سبزیجات به انگلیسی
سبزیجات بسیاری در زبان انگلیسی معادل دارند و یاد گرفتن اسم آنها میتواند در دنیایی از طعمها، فرهنگها و غذاهای تازه را به روی شما باز کند. اگر به کشوری انگلیسیزبان سفر داشته باشید، دانستن نام سبزیجات در خواروبارفروشی، در خانه و موقع سفارش دادن غذا با گوشی برای شما مفید است. علاوه بر این با دانستن نام درست هر سبزیجات میتوانید در مکالمههای انگلیسی که به آنها اشاره میشود شرکت کنید.
سبزیجات نقش بزرگی در دنیا دارند و با اینکه ممکن است از خوردن همه آنها لذت نبرید اما دانستن اسم آنها به انگلیسی به عنوان زبانی بینالمللی باعث میشود طرز تهیه غذاهای بسیار زیادی را یاد بگیرید.
زبان انگلیسی لغات زیادی برای نام سبزیجات دارد و ممکن است حتی بومیزبانهای انگلیسی نیز همه آنها را بلد نباشند. به همین خاطر در این مطلب سعی داریم با ارائه فهرستی از مهمترین و پرکاربردترین سبزیجات در زبان انگلیسی و دستهبندی آنها در گروههای متفاوت، به زبانآموزان کمک کنیم تعداد نامهای بیشتری را یاد بگیرند.
می توانید دقیقا همان چیزی را که می خواهید سفارش دهید
اگر موقع سفر به کشور انگلیسیزبان بخواهید بادمجان سفارش دهید و اسم آن را ندانید میتوانید از جمله «I want that big purple thing!» یا «همان خوراکی بنفش بزرگ را میخواهم استفاده کنید. اما این کار نهتنها برای پیشخدمت خندهدار خواهد بود، بلکه ممکن است غذای دیگری برای شما بیاورند که در ظاهر شبیه به چیزی است که توصیف کردهاید. بنابراین دانستن نام سبزیجات به انگلیسی باعث میشود موقع سفارش دادن اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید و موقع رسیدن غذایتان نیز غافلگیر نشوید.
می توانید معنی برنامه های آشپزی را درک کنید
یکی از بهترین روشهای یادگیری زبان انگلیسی و افزایش دایره لغات، تماشای برنامههای آشپزی در تلویزیون است. با استفاده از این روش میتوانید نام سبزیجات بیشتری را در کنار عبارتها و کلمههای دپیگر یاد بگیرید.
می توانید دستور غذاهای اینترنتی را یاد بگیرید
این روزها میتوان دستور هر غذایی را در سایتهای اینترنتی پیدا کرد. با این حال برای یاد گرفتن غذاهای جدید که در کشورای دیگر خورده میشوند دانستن نام سبزیجات و دیگر مواد خوراکی به انگلیسی، کمک زیادی به شما میکند. یاد گرفتن نام انواع مختلف سبزیجات به انگلیسی باعث میشود دستورهای غذایی مختلف را کامل درک کنید و مواد غذایی درست را تهیه کنید.
اصطلاحات مربوط به سبزیجات در انگلیسی
اصطلاحها روش خوبی برای بیان نظرات و ایدهها در هر زبانی هستند و زیبایی کلام یا مطلب نوشتهشده را بسیار بیشتر میکنند. اصطلاحها بیشتر در زبان محاوره به کار میروند و استفاده از آنها باعث میشود حرف زدن شما شباهت بسیار بیشتری به بومیزبانهای انگلیسی پیدا کند. توجه داشته باشید که اصطلاحها به صورت لغتبهلغت معنی ندارد و هر کدام در شرایطی خاص کاربرد دارند. در جدول زیر به تعدادی از اصطلاحات زبان انگلیسی میپردازیم که در آنها از اسم انواع سبزیجات استفاده شده است.
اصطلاحات مربوط به سبزیجات |
To be full of beans |
to have a lot of energy and enthusiasm |
پر انرژی بودن |
To dangle a carrot |
to tempt someone or something |
گول زدن |
To be as cool as a cucumber |
extremely calm |
خیلی آرام |
To be like two peas in a pod |
to be very similar |
بسیار شبیه بودن |
To be in a pickle |
To be in a disagreeable position, to be in a condition of embarrassment, difficulty or disorder |
در دردسر افتادن |
A couch potato |
a person who does not like physical activity and prefers to sit down, usually to watch television |
تنبل بودن |
Small potatoes |
something or someone insignificant |
خردهریز بیارزش |
Spill the beans |
to talk about a secret before you are supposed to reveal it |
لو دادن، بند را آب دادن |
Salad days |
the time of youth, innocence and inexperience |
روزگار جوانی |
Hot potato |
any subject which several folks are talking about and which is frequently argued |
بحث داغ |
Carrot and stick |
mixture of rewards and punishments |
هویج و چماق، تشویق و تنبیه |
مثالهای زیر را از کاربرد این اصطلاحها در نظر بگیرید.
My little sister is always full of beans; she plays for hours without getting tired or bored.
خواهر کوچکترم همیشه پرانرژی است، ساعتها بازی می کند بدون اینکه خسته یا کسل شود.
Upon hearing the good news, Mary was definitely full of beans.
«ماری» با شنیدن خبر خوش سر از پا نمیشناخت.
They came to the first English lesson full of beans.
آنها ذوق و شوق بسیار سر اولین جلسه کلاس انگلیسی آمدند.
Joe is always getting Pamela to do things for him. He dangles a carrot in front of her until she is tempted.
«جو» همیشه «پاملا» را تشویق میکند برایش کاری انجام دهد. آنقدر او را گول میزند تا ترغیب شود.
She was really nervous but she acted as cool as a cucumber.
او خیلی اضطراب داشت اما با آرامش کامل برخورد کرد.
The English speaking test was challenging but the student was as cool as a cucumber.
آزمون صحبت کردن انگلیسی چالشبرانگیز بود اما دانشآموز با آرامش کامل پیش رفت.
Jonathan and his brother are so similar, you can’t tell who is who. They are peas in pod.
«جاناتان» و برادرش خیلی شبیه به همدیگر هستند و نمیتوان گفت کدام به کدام است. مثل سیبی هستند که از وسط نصف شده.
We come from different countries and cultures but we’re like two peas in a pod.
ما از کشورها و فرهنگهای متفاوتی هستیم اما مثل سیبی هستیم که از وسط نصف شده.
Lucy is in a pickle; she overstayed her visa in the UK.
«لوسی» به دردسر افتاده، از زمان ویزایش مدت بیشتری در انگلستان مانده است.
I’m in a pickle because my English essay is due in half an hour and I haven’t finished it yet.
من به دردسر افتادهام چون موعد مقاله انگلیسیام تا نیم ساعت دیگر است و من هنوز تمامش نکردهام.
Oliver is a couch potato; all his does all day is watch movies.
«اولیور» خیلی تنبل است، تمام وقت فقط فیلم تماشا میکند.
When I moved to a new city, I became a couch potato.
وقتی به شهری جدید آمدم خیلی تنبل شدم.
My apartment was stolen! Most of it was small potatoes and didn’t cost a lot of money, but my laptop was very expensive!
از آپارتمانم دزدی شده! بیشتر وسایل خردهریز بودند و ارزش زیادی نداشتند اما لپتاپم خیلی گران بود!
Someone managed to spill the beans about the surprise birthday party.
یک نفر موفق شد سورپرایز جشن تولد را لو بدهد.
They had met in their salad days and had fallen in love. Naturally, the union did not last long and they separated a few years later.
آنها در روزگار خوش جوانی با همدیگر آشنا شدند و عاشق شدند. طبعا رابطهشان مدت زیادی دوام نیاورد و چند سال بعد جدا شدند.
The issue of gun control is a political hot potato in the United States.
مسئله کنترل اسلحه در ایالات متحده موضوع داغ سیاسی است.
He said the carrot and stick approach is in effective when it comes to management.
او گفت وقتی مسئله مدیریت در میان باشد روش هویج و چماق موثر است.
افعال مربوط به غذا پختن در انگلیسی
همانطور که پیشتر اشاره کردیم، مهمترین کاربرد دانستن نام سبزیجات به انگلیسی، در خواندن و درک کردن دستورهای غذایی است. به همین دلیل در ادامه به فعلهایی اشاره میکنیم که معمولا در کنار اسم سبزیجات و برای آماده کردن غذا به کار میروند. در جدول زیر به تعدادی از این افعال همراه با معنی آنها اشاره شده است.
افعال مربوط به غذا پختن در انگلیسی |
Boil down |
to reduce a liquid by cooking to a thick sauce |
غلیظ کردن با جوشاندن، لعاب گرفتن از چیزی |
Boil over |
to cause liquid to overflow during boiling. |
جوش آوردن، سر رفتن |
Bolt down |
to eat food very quickly |
بلعیدن، سریع خوردن |
Chop up |
to cut into pieces, especially with a few sharp blows |
خرد کردن |
Cut back |
to eat/drink less of a particular thing or food group |
پرهیز کردن |
Cut out |
to form or shape by cutting |
برش زدن |
Cut up |
to cut into pieces |
تکه کردن |
Eat out |
to eat outside your home, especially in a restaurant |
بیرون از خانه غذا خوردن |
Eat up |
to eat all the food that you have been given, to eat until everything is finished. |
غذای خود را کامل خوردن |
Pick at |
to unwillingly eat only a small amount of food because you are feeling sick, not hungry or don’t like the food |
ناخنک زدن، کامل نخوردن غذا |
Pick (sth) up |
to collect something from another place, for example food to go at a restaurant |
گرفتن غذا و بردن آن به جایی دیگر |
Pig out |
to eat a lot of food |
با ولع خوردن |
Warm up |
to heat food that has already been cooked in order to eat it |
گرم کردن غذا |
Whip up |
to prepare a meal very quickly |
سرسری درست کردن غذا |
به مثالهای زیر از کاربرد این افعال در زبان انگلیسی دقت کنید.
She boiled down the sauce to make it more flavorsome.
او سس را غلیظ کرد تا طعم آن را بیشتر کند.
She was cooking pasta on high heat and it boiled over.
او داشت با حرارتی زیاد پاستا میپخت و غذایش سر رفت.
Jeffrey had only ۱۵ minutes for lunch so he had to bolt it down.
«جفری» فقط پانزده دقیقه برای ناهار وقت داشت، به همین خاطر مجبور بود غذا را نجویده قورت بدهد.
Mary chopped up the onions for the salad.
«ماری» پیازها را برای سالاد خرد کرد.
After preparing the dough I cut out the cookies using cutter of different shapes.
بعد از آماده کردن خمیر، با قالبهایی به شکلهای متفاوت کوکیها را برش میدهم.
Joan cut up the pie into equal pieces.
«جوان» پای را به چند قسمت مساوی تقسیم کرد.
John and Kate eat out at least once a week and every time they choose a different restaurant.
«جان» و «کیت» حداقل هفتهای یک بار بیرون از خانه غذا میخورند و همیشه رستورانی متفاوت را انتخاب میکنند.
Matt, eat up. I don’t want you to leave out broccoli again, it’s good for you.
«مت» همه غذایت را بخور. نمیخواهم دوباره بروکلی را کنار بگذاری، برایت خوب است.
This afternoon Andy picked at his food, because he was feeling sick and could hardly keep anything down.
امروز بعد از ظهر «اندی» به غذای خود ناخنک میزد چون حالت تهوع داشت و نمیتوانست غذایی را قورت بدهد و بالا نیاورد.
I’m going to a Greek restaurant to pick up our order.
میخواهم به رستورانی یونانی بروم تا سفارشمان را بگیرم و بیاورم.
Alice is on a diet, but she always pigs out on her cheat days.
«آلیس» رژیم گرفته است اما همیشه در روزهای تقلب رژیم خود غذای زیادی میخورد.
My husband has to work late this week and I warm up food for him when he gets back home.
شوهرم این هفته باید تا دیر وقت سر کار باشد و من وقتی به خانه برمیگردد برای او غذا گرم میکنم.
I had surprise visitors yesterday, thankfully I managed to whip up a light meal.
دیروز برایم مهمان سرزده آمد، خوشبختانه موفق شدم سریع غذایی سبک درست کنم.
جمعبندی
در این مطلب نام انواع سبزیجات به انگلیسی را در دستهها و گروههای متعدد آموزش دادیم. علاوه بر این به اسم تعدادی از گیاهان دارویی و ادویهها نیز پرداختیم که در واقع از سبزیجات به دست میآیند.
به طور کلی دانستن نام سبزیجات به انگلیسی برای سفارش درست غذا و یاد گرفتن دستورهای غذایی ملل مختلف کاربرد دارد. به همین علت در این مطلب سعی کردیم علاوه بر اسم سبزیجاتی که در کشور خودمان استفاده روزمره دارند، به اسم برخی سبزیجات بومی کشورهای دیگر که در دستورهای غذایی متعدد کاربرد دارند نیز اشاره کنیم.