مشاوره و آموزش تحصیلی ریسمونک
0

حاشیه سود چیست؟

کسب‌و‌کارها به اشکال مختلفی سود کسب می‌کنند. شکل‌های مختلفی از سود مانند سود عملیاتی، سود ناخالص، حاشیه سود و سود خالص وجود دارد. هر یک از انوع سود به طور متفاوتی محاسبه می‌شوند و بینشی از عملیات و چشم‌اندازهای تجاری شرکت ارائه می‌دهند. «حاشیه سود» (Profit Margin) از جمله نسبت‌های سودآوری است که برای سنجش میزان درآمد شرکت یا فعالیت‌های تجاری استفاده می‌شود. چیزی که حاشیه سودِ شرکت را از سایر انواع سود متمایز می‌کند این است که به‌ جای تمرکز بر ساختار هزینه شرکت به سود حاصل از تولید آخرین واحد کالا توجه می‌کند. در این نوشتار بررسی می‌کنیم که حاشیه سود چیست و چگونه محاسبه می‌شود.

حاشیه سود چیست؟

انوع مختلفی از حاشیه سود وجود دارد. با این‌حال در استفاده روزمره، حاشیه سود به آن بخشی از سود اشاره دارد که پس از کسر مالیات باقی ‌می‌ماند. حاشیه سودِ شرکت بنا بر تعریف، سودی است که یک شرکت یا فرد در هنگام تولید و فروش یک واحد اضافی یا نهایی به‌ دست می‌آورد. به بیانی دیگر، حاشیه‌ سود به هزینه یا سود افزوده شده به تولید واحد بعدی اشاره دارد. حاشیه سودِ شرکت از تفاوت درآمد نهایی و هزینه نهایی نیز قابل محاسبه است. درآمد نهایی به درآمد اضافی به‌ دست آمده از یک واحد محصول اضافی اشاره دارد در حالی‌که هزینه نهایی هزینه اضافه برای تولید یک واحد اضافی است.

حاشیه سودِ شرکت به جای تمرکز بر ساختار هزینه‌ای شرکت بر تولید آن متمرکز است. به عبارتی، این معیار سود، مقیاس تولید را در نظر می‌گیرد زیرا سودآوری یک شرکت با تغییر در مقدار تولید تغییر می‌کند. حاشیه سود نشان می‌دهد که چند درصد از فروش تبدیل به سود شده است. به بیانی ساده، این معیار نشان می‌دهد که به‌ ازای هر میلیون تومان فروش، چند درصد سود ایجاد شده است. برای مثال اگر یک کسب‌وکار گزارش دهد که در سه‌ماهه ابتدایی سال به حاشیه سودی ۳۵ درصدی دست یافته است، نشان می‌دهد که به‌ ازای هر یک میلیون تومان فروش، ۳۵ درصد از یک میلیون تومان (معادل ۳۵۰ هزارتومان) سود داشته است.

حاشیه سود

اهمیت حاشیه سود ناخالص

اهمیت حاشیه سودِ ناخالص بسیار بیشتر از یک معیار عملکردی برای شرکت است. حاشیه سودِ ناخالص، معیاری برای کارآیی تولید نیز هست و نقطه سر به سر را تعیین می‌کند. حاشیه سود یک شاخص کلیدی در هنگام ارزیابی ریسک و سودآوری در کسب‌و‌کارهای نوپا به شمار می‌رود. تجزیه و تحلیل حاشیه سود برای مدیران مفید است زیرا به تصمیم‌گیری در مورد افزایش، کاهش یا توقف تولید کمک می‌کند.

بر اساس نظریه اقتصادی، یک شرکت زمانی سود کل خود را به حداکثر می‌رساند که هزینه نهایی برابر با درآمد نهایی باشد. در این محدوده حاشیه سودِ شرکت دقیقاً برابر با صفر خواهد بود. سود نهایی تاثیر زیادی بر مقیاس تولید دارد. به این دلیل که وقتی یک شرکت توسعه می‌یابد و سطح تولید افزایش پیدا می‌کند، درآمد شرکت می‌تواند افزایش یا کاهش یابد. توجه به این نکته مهم است که درآمد نهایی می‌تواند صفر و منفی شود و با افزایش تولید، سود لزوماً افزایش نخواهد یافت. در ادامه مهم‌ترین نکات مربوط به حاشیه سود ارائه شده است.

 نکات مهم

اصلی‌ترین نکات مربوط به حاشیه سود را می‌توان به صورت زیر خلاصه کرد.

  • حاشیه سود، افزایش سود حاصل از تولید یک واحد اضافی است.
  • حاشیه سود با در نظر گرفتن تفاوت بین درآمد نهایی و هزینه نهایی محاسبه می‌شود.
  • تجزیه و تحلیل حاشیه سودِ شرکت‌ها مفید است زیرا می‌تواند به تعیین افزایش، کاهش یا توقف تولید کمک کند.

نگاهی دقیق به روابط محاسبه حاشیه سود نشان می‌دهد که این معیار از دو مقدار فروش و هزینه به‌دست می‌آید. حاشیه سود به شکل زیر محاسبه می‌شود.

[(هزینه / فروش خالص) – ۱] = حاشیه سود

برای به حداکثر رساندن حاشیه سودِ شرکت، می‌توان عبارت داخل پرانتز را به حداقل رساند. به بیانی دیگر زمانی که فروش خالص بالا می‌رود و هزینه‌ها کاهش می‌یابند، حاشیه سودِ شرکت بالا خواهد رفت. این رابطه بیان می‌کند در صورتی که دو کسب‌و‌کار یکسان، فروش مشابهی داشته باشند، حاشیه سودِ شرکتی بیشتر خواهد بود که هزینه‌های کم‌تری داشته باشد.

همچنین ممکن است یک شرکت فروش کم‌تری از شرکتی مشابه داشته باشد، اما به دلیل هزینه‌های فروش کم‌تر، حاشیه سود بهتری را تجربه کند. بنابراین فروش بالا به تنهایی معیاری برای حاشیه سود نیست و باید این عامل در کنار هزینه‌ها سنجیده شود.

حاشیه سود

حاشیه سود بیشتر برای مقایسه داخلی استفاده می‌شود. مقایسه دقیق نسبت سود خالص برای واحدهای مختلف دشوار است. سطوح عملیاتی و تأمین مالی کسب‌وکارهای منفرد به قدری متفاوت است که نهادهای مختلف مجبور به داشتن سطوح مختلفی از هزینه هستند. بنابراین مقایسه یک شرکت با دیگری نمی‌تواند مفهومی دقیق از عملکرد را داشته باشد. اما در مجموع حاشیه سود کم، نشان‌دهنده حاشیه ایمنی پایین است.

حاشیه سودِ بالا یا پائین، بیان‌گر استراتژی‌های قیمت‌گذاری یک شرکت و چگونگی کنترل هزینه‌ها است. تفاوت در استراتژی رقابتی و ترکیب محصول باعث می‌شود حاشیه سود در شرکت‌های مختلف متفاوت باشد. در ادامه یک مثال برا درک بهتر ارائه شده است.

مثال

حاشیه سود در ۳ سرمایه‌گذاری مختلف را به صورت زیر می‌توان نشان داد.

  • اگر یک سرمایه‌گذار ۱۰ دلار درآمد داشته و دست‌یابی به این درآمد ۱ دلار هزینه داشته باشد، وقتی هزینه‌های خود را کسر کند، ۹۰ درصد حاشیه سود باقی می‌ماند. در نتیجه آن‌ها با سرمایه‌گذاری ۱ دلاری خود ۹۰۰ درصد سود به دست آوردند.
  • اگر یک سرمایه‌گذار ۱۰ دلار درآمد داشته دست‌یابی به این درآمد ۵ دلار هزینه داشته باشد، زمانی که هزینه‌های خود را بردارد، ۵۰ درصد حاشیه سود باقی می‌ماند. آن‌ها با سرمایه‌گذاری ۵ دلاری خود ۱۰۰ درصد سود به دست آوردند.
  • اگر یک سرمایه‌گذار ۱۰ دلار درآمد داشته باشد و کسب آن، ۹ دلار هزینه داشته باشد، زمانی که هزینه‌های خود را بردارد، ۱۰ درصد حاشیه سود باقی می‌ماند. آن‌ها با سرمایه‌گذاری ۹ دلاری خود ۱۱٫۱۱ درصد سود به دست آوردند.

مفهوم حاشیه سود چیست؟

کسب‌وکارها و همچنین افراد در سراسر جهان، فعالیت‌های اقتصادی را با هدف ایجاد سود انجام می‌دهند. با این‌حال، اعداد مطلق مانند (مانند «X» میلیون ریال فروش ناخالص، «Y» هزار ریال هزینه کسب‌و‌کار یا درآمد «Z» میلیونی) نمی‌توانند تصویری واضح و واقعی از سودآوری و عملکرد یک کسب‌و‌کار ارائه دهند.

چندین معیار کمیِ متفاوت برای محاسبه سود (یا زیان) یک کسب‌و‌کار به کار می‌رود. این معیارها ارزیابی عملکرد یک کسب‌و‌کار در دوره‌های زمانی مختلف یا مقایسه آن با رقبا را آسان‌تر می‌کند. به این معیارها حاشیه سود می‌گویند. کسب‌وکارهای خصوصی مانند فروشگاه‌های محلی، ممکن است حاشیه سود را با فراوانی دل‌خواه خود به صورت هفتگی یا دو هفته‌ای محاسبه کنند.

اما کسب‌وکارهای بزرگ مانند شرکت‌های فهرست‌شده موظف هستند که حاشیه سودِ شرکت را مطابق با چارچوب‌های زمانی گزارش‌دهی استاندارد (مانند سه‌ماهه یا سالانه) گزارش کنند. البته مفهوم حاشیه سود نباید به تنهایی برای ارزیابی عملکرد یک شرکت یا فعالیت اقتصادی، مورد استفاده قرار بگیرد. این شاخص باید با سایر نسبت‌های مالی ترکیب شود تا نتایجی دقیق‌تر به استفاده‌کنندگان بدهد. انواع مختلفی از حاشیه سودِ شرکت‌ها وجود دارند که در ادامه بررسی خواهند شد.

حاشیه سود عملیاتی

همان‌طور که اشاره شد، انوع مختلفی از سود حاشیه‌ای به ترتیب سود حاشیه‌ای ناخالص، حاشیه سود عملیاتی، سود حاشیه‌ای قبل از مالیات و سود حاشیه‌ای خالص وجود دارد. این موارد در شرکت به صورت یک توالی پیش می‌روند. یک شرکت درآمد فروش را دریافت و سپس هزینه‌های مستقیم خدماتِ محصول را پرداخت می‌کند. در این حالت آن‌چه باقی می‌ماند، «حاشیه سود ناخالص» (Gross Profit Margin) است.

سپس هزینه‌های غیرمستقیم شرکت مانند تبلیغات و تحقیق و توسعه کسر می‌شود. آنچه باقی خواهد ماند «حاشیه سودِ عملیاتی» (Operating Profit Margin) است. در ادامه، سود بدهی را پرداخت می‌کند و هرگونه هزینه غیرمعمول یا جریان ورودی غیرمرتبط با کسب‌و‌کار اصلی شرکت را باسود حاشیه‌ای باقی‌مانده قبل از مالیات، اضافه یا کم می‌کند و حاشیه‌ سودِ قبل از مالیات (Pretax Profit Margin) حاصل خواهد شد. در انتها نیز مالیات پرداخت می‌شود و «حاشیه سودِ خالص» (Operating Profit Margin) که به عنوان درآمد خالص نیز شناخته می‌شود، باقی خواهد ماند.

تفاوت حاشیه سود با انوع سود

حاشیه سود با سود متوسط، سود خالص و سایر معیارهای سودآوری متفاوت است زیرا به پول کسب شده از تولید یک واحد اضافی نگاه می‌کند. این معیار از سود، مقیاس تولید را محاسبه می‌کند زیرا با بزرگ‌تر شدن یک شرکت، ساختار هزینه آن تغییر می‌کند و بسته به صرفه‌‌های مقیاس، سودآوری می‌تواند با افزایش تولید، افزایش یا کاهش یابد. صرفه‌های مقیاس به وضعیتی اطلاق می‌شود که با افزایش مقیاس تولید، سود حاشیه‌ای افزایش می‌یابد. در یک نقطه مشخص، سود نهایی صفر می‌شود و با افزایش مقیاس، فراتر از ظرفیت موردنظر، منفی می‌شود. در این مرحله، شرکت با عدم صرفه‌های مقیاس مواجه می‌شود.

بنابراین، شرکت‌ها تمایل دارند تا زمانی که هزینه نهایی برابر با درآمد نهایی شود، تولید را افزایش دهند. به‌عبارتی دیگر، وقتی هزینه نهایی و درآمد نهایی صفر باشد، هیچ سود اضافی برای تولید یک واحد اضافه به دست نمی‌آید. اگر سود نهایی یک شرکت منفی شود، مدیریت آن شرکت ممکن است تصمیم بگیرد تولید را کاهش یا به‌طور موقت متوقف کند. همچنین اگر به نظر برسد که سود نهاییِ مثبت امکان بازگشت نداشته باشد، فرد کسب‌و‌کار را به‌ طور کامل رها می‌کند.

فرمول حاشیه سود

نسبت سود حاشیه‌ای خالص برای توصیف توانایی یک شرکت در ایجاد سود در نظر گرفته می‌شود. سود حاشیه‌ای خالص، شاخصی قوی برای ارزیابی موفقیت کلی یک شرکت است و به‌طور معمول براساس درصد بیان می‌شود. این شاخص نشان می‌دهد که اگر شرکت به دنبال افزایش هزینه‌ها باشد، افزایش درآمد ممکن است به ضرر تبدیل شود. از سوی دیگر، کاهش درآمد و به دنبال آن کنترل شدید هزینه‌ها، ممکن است سود بیشتری را برای شرکت به همراه داشته باشد.

حاشیه سود مناسب به میزان قابل توجهی به صنعت مورد بررسی بستگی دارد و تحت تأثیر عوامل مختلفی است. به‌عنوان یک قاعده کلی سود حاشیه‌ای را از جنبه مناسب یودن به سه بخش تقسیم کرد.

  • حاشیه ۲۰ درصداز سود: عملکرد بسیار خوب
  • حاشیه ۱۰ درصداز سود: عملکرد متوسط
  •  حاشیه ۵ درصدی از سود: عملکرد نامناسب

حاشیه بالای سود به این معنی است که شرکت می‌تواند هزینه‌های خود را به‌طور موثری کنترل کند یا کالاها و خدمات خود را با قیمتی بسیار بالاتر از هزینه‌های خود ارائه دهد. بنابراین، نسبت بالای سود حاشیه‌ای می‌تواند ناشی از موارد زیر باشد.

  • مدیریت کارآمد
  • هزینه کم
  • استراتژی‌های قیمت گذاری قوی

همچنین سود حاشیه‌ای خالصِ پایین به این معنی است که شرکت ساختار هزینه‌ای ناکارآمدی دارد یا از استراتژی‌های قیمت‌گذاری ضعیف استفاده می‌کند. بنابراین به صورت کلی نسبت حاشیه سود پایین می‌تواند ناشی از موارد زیر باشد.

  • مدیریت ناکارآمد
  • هزینه بالا (هزینه)
  • استراتژی‌های قیمت گذاری ضعیف

سرمایه‌گذاران در کنار استفاده از نسبت حاشیه سودِ شرکت به‌ عنوان یک شاخص کلی برای ارزیابی عملکرد سودآوری، باید تحقیقات عمیق‌تری در مورد علت افزایش یا کاهش سودآوری در شرکت مورد نظر انجام دهند.

حاشیه سود خالص

بخش‌های دارای حاشیه سودِ بالا به طور معمول شامل بخش‌های صنعت و خدمات هستند زیرا دارایی‌های کم‌تری نسبت به خطوط مونتاژ در تولید در این دو صنعت وجود دارد. به طور مشابه، شرکت‌های نرم‌افزاری ممکن است در ابتدا و هنگام توسعه یک نرم‌افزار خاص سرمایه‌گذاری کنند و بعدها با فروش میلیون‌ها نسخه نرم‌افزار با هزینه‌های بسیار کم، پول زیادی دریافت کنند.

کسب‌وکارهای عملیاتی فشرده مانند حمل‌ونقل که ممکن است با نوسان قیمت سوخت، امتیازات و نگهداری رانندگان و تعمیر و نگهداری خودرو مواجه شوند، به طور معمول حاشیه کم‌تری دارند. خودروها دارای حاشیه پایینی از سود هستند زیرا سود و فروش شرکت‌های خودروسازی به دلیل رقابت شدید، تقاضای نامشخص مصرف‌کننده و هزینه‌های عملیاتی بالا محدود می‌شود.

با توجه به اهمیت این معیار از سود و کاربرد آن در تحلیل‌های مالی، «فرادرس» اقدام به انتشار فیلم آموزش تحلیل مالی و ارزش گذاری بنگاه های اقتصادی کرده که لینک آن در ادامه آورده شده است.

انواع حاشیه سود

حاشیه سود، در ۴ دسته، طبقه‌بندی می‌شود. در ادامه بررسی خواهد شد که این معیار سود چیست و چگونه اندازه‌گیری خواهد شد. همچنین شیوه محاسبه آن با استفاده از روابط ریاضی ارائه و توضیح داده خواهد شد.

حاشیه سودِ ناخالص

محاسبه سود حاشیه‌ای ناخالص شامل چند مرحله است. اندازه‌گیری این معیار با فروش شروع می‌شود. ابتدا هزینه‌هایی که به صورت مستقیم به ایجاد یا ارائه محصول و خدمات مربوط می‌شود (مانند مواد خام و نیروی کار) از سود حاشیه‌ای کسر خواهد شد. با کسر این هزینه‌ها، بهای تمام شده محصولات فروخته شده یا حاشیه ناخالص به تفکیک محصولات تولیدی محاسبه می‌شود. این شاخص برای شرکتی مفید است که مجموعه محصولات خود را تجزیه و تحلیل کند. به‌ صورت کلی، حاشیه‌ای ناخالص سود کم‌ترین اطلاعات را در زمینه سودآوری شرکت نسبت به سایر انواع سود ارائه می‌کند.

فرمول حاشیه سودِ ناخالص

حاشیه سود ناخالص با استفاده از فرمول زیر محاسبه می‌شود.

$$GPM=frac{Net Sale-COGS}{Net Sale}$$

در رابطه بالا:

  • «GPM»: حاشیه‌ ناخالص
  • «Net Sales»: فروش خالص
  • «COGS»: هزینه کالای فروش رفته
فرمول حاشیه سود

حاشیه سودِ عملیاتی

سود حاشیه‌ای عملیاتی از کسر هزینه‌های فروش، عمومی و اداری از مقدار حاشیه سود ناخالص شرکت محاسبه می‌شود. حاشیه سود عملیاتی را با نام «درآمد قبل از بهره و مالیات» نیز می‌شناسند. حاشیه سود عملیاتی اغلب توسط بانک‌داران و تحلیل‌گران برای ارزش‌گذاری کل یک شرکت به منظور خریدهای احتمالی استفاده می‌شود.

فرمول حاشیه سودِ عملیاتی

حاشیه سود عملیاتی با استفاده از فرمول زیر محاسبه می‌شود.

$$‎‎(OPM=frac{OI}{R}times100)$$

در رابطه بالا:

  • «OPM»: حاشیه سود ناخالص
  • «OI»: درآمد عملیاتی
  • «R»: درآمد

حاشیه سودِ قبل از مالیات

برای محاسبه حاشیه سودِ قبل از مالیات ابتدا تفاوت فروش و بهای تمام شده کالای فروخته شده محاسبه می‌شود. در ادامه این مقدار بر میزان فروش شرکت تقسیم می‌شود که عددی بین ۰ تا ۱۰۰ است. از این نسبت معمولاً برای محاسبه سودآوری یک محصول خاص در بین محصولات شرکت بهره می‌گیرند. این معیار قبل از مالیات به دو عامل کلیدی شامل قیمت محصول و بهای تمام شده کالای تولیدی بستگی دارد.

به عنوان مثال، سود حاشیه‌ای ناخالص ۴۲ درصدی به این معنی است که به ازای هر ۱۰۰ هزار دلار درآمد، شرکت ۵۸ هزار دلار هزینه‌ پرداخت می‌شود که به طور مستقیم با تولید محصول یا خدمات در ارتباط است و ۴۲ هزار دلار به عنوان سود ناخالص باقی می‌ماند. هر چه حاشیه سود به عدد ۱۰۰ نزدیک‌تر باشد، حاشیه امنیت بیشتری برای سرمایه‌گذاران ایجاد می‌شود زیرا نشان می‌دهد که شرکت در مدیریت و فروش محصولات خود عملکرد مناسبی داشته است.

سود عملیاتی

فرمول حاشیه سودِ قبل از مالیات

سود حاشیه‌ای قبل از مالیات با استفاده از فرمول زیر محاسبه می‌شود.

$$PPM = frac{EBT}{R}$$

در رابطه بالا:

  • «PPM»: سود حاشیه‌ای قبل از مالیات
  • «EBT»: سود قبل از مالیات
  • «R»: درآمد

حاشیه سودِ خالص

حاشیه سودِ خالص مهم‌ترین معیار برای مشاهده وضعیت سودآوری شرکت است. این معیار نسبت به سایر انواع سود، حاوی اطلاعات مفیدتری است. این معیار از تقسیم سود خالص بر فروش خالص یا تقسیم سود خالص بر درآمد حاصل شده در یک دوره زمانی مشخص محاسبه می‌شود. سود خالص نیز از کسر تمامی هزینه‌های مرتبط با تولید محصول حاصل می‌شود. این هزینه‌ها به صورت زیر هستند.

  • هزینه مواد خام
  • نیروی کار
  • هزینه عملیاتی اجاره
  • هزینه پرداخت بهره
  •  مالیات از درآمد کل

سود حاشیه‌ای خالص تمام هزینه‌های مربوط به فروش را در نظر می‌گیرد که آن را به جامع‌ترین و محافظه‌کارانه‌ترین معیار سودآوری تبدیل کرده است. از سوی دیگر، حاشیه ناخالص سود به سادگی به هزینه‌های کالاهای فروخته شده نگاه می‌کند و مواردی مانند سربار، هزینه‌های ثابت، هزینه‌های بهره و مالیات را نادیده می‌گیرد. حاشیه عملیاتی سود نیز تمام هزینه‌های عملیاتی را لحاظ می‌کند، اما هیچ کدام از هزینه‌های غیرعملیاتی را شامل نمی‌شود.

حاشیه سود خالص

فرمول حاشیه سودِ خالص

حاشیه خالص سود با استفاده از فرمول زیر محاسبه می‌شود.

$$NPM = (frac{R – COGS-OE – O -I -T}{R})times100$$

در رابطه بالا:

  • «NPM»: حاشیه خالص سود
  • «COGS»: هزینه کالای فروش رفته
  • «R»: درآمد
  • «O»: سایر هزینه‌ها
  • «R»: نرخ بهره
  • «T»: مالیات
    «OE»: هزینه‌های عملیاتی

حاشیه سود بخش بانکی

حاشیه سود بانکی چیست؟

از جمله بخش‌های کلیدی که نرخ‌های حاشیه‌ای سود آن تاثیراتی گسترده بر اقتصاد کلان دارند، سود حاشیه‌ای در بخش بانکی است که در بیشتر موارد بازتابی از عملکرد اقتصادی نیز هست. به طور عمده در شرایط رونق و رکود اقتصادی، بانک‌ها به ترتیب نرخ‌های حاشیه سود بالا و پایینی را تجربه می‌کنند.

تا ژوئن ۲۰۲۰، حاشیه سود خالص دوازده‌ماهه برای بانک‌های خرده‌فروشی یا تجاری در دنیا در حدود ۱۳/۹ درصد بود. این کاهش نسبت به ژوئن ۲۰۱۹ بسیار شدید است. در ژوئن ۲۰۱۹ نرخ حاشیه سود بخش بانکی به طور متوسط در حدود ۲۷/۶ درصد بود که کاهشی ۵۰ درصدی در حاشیه سود بخش بانکی را نشان می‌دهد. میانگین حاشیه سود برای شرکت‌های بخش بانکی بسته به شرایط بازار مالی می‌تواند نوسانات زیادی داشته باشد.

صندوق بین‌المللی پول (International Monetary Fund | IMF) کاهش حاشیه سودِ بانکی در سال ۲۰۲۰ را به چالش‌های ناشی از همه‌گیری ویروس کرونا نسبت داد. IMF پیش‌بینی می‌کند که در سطح جهان، بخش بانکی به دلیل سخت‌تر شدن شرایط مالی، تا سال ۲۰۲۵ به کاهش حاشیه سود خود ادامه خواهد داد.

در ادامه به ترتیب کاربردها، محدودیت‌ها، اهمیت و مزایای حاشیه سود و همچنین استفاده آن در سرمایه‌گذاری بررسی خواهد شد

کاربردها

برخی صاحبان مشاغل ممکن است از سود حاشیه‌ای ناخالص برای قیمت‌گذاری محصولات استفاده کنند در حالی که عوامل دیگر (مانند رقابت و تقاضا) ممکن است از از این معیار برای تصمیم‌گیری در مورد قیمت‌گذاری کالا و خدمات بهره بگیرند. حاشیه سود ناخالص نقطه شروع خوبی برای قیمت‌گذاری محصولات و خدمات است.

همچنین می‌توان از نسبت حاشیه ناخالص سود برای تعیین و نظارت بر اهداف فروش شرکت استفاده کرد. از آن‌جایی که هزینه مواد اولیه، نیروی کار و هزینه‌های تولید همگی در محاسبات نسبت سود حاشیه‌ای نقش دارند، تغییر این نسبت در طی زمان می‌تواند به این معنی باشد که زمان آن رسیده است که به دنبال تامین‌کنندگان جدید باشید یا ساختار قیمت‌گذاری خود را اصلاح کنید.

حاشیه سود

محدودیت‌ها

به‌طور کلی، فرمول حاشیه خالص سود معیار خوبی برای سودآوری است. با این‌حال، مهم است به یاد داشته باشید که این معیار ممکن است تحت تأثیر فروش‌های یک‌باره، مانند فروش دارایی باشد که باعث می‌شود کسب‌وکار به طرز فریبنده‌ای سالم به نظر برسد. علاوه بر این، اگر از حاشیه خالص سود برای مقایسه مشاغل استفاده می‌کنید باید به یاد داشته باشید که شرکت‌ها در صنایع مختلف مدل‌های تجاری متفاوتی دارند و مقایسه آن‌ها به سادگی کل ماجرا را نشان نمی‌دهد.

به بیانی دیگر، نباید از مقایسه حاشیه سودِ صنایع مختلف، نتیجه‌گیری‌های یکسانی کرد. همچنین لازم به یادآوری است که حاشیه خالص به شما بینش بیشتری از رشد فروش یا درآمد نمی‌دهد. این معیار نمی‌تواند به شما در درک موثر هزینه‌های تولید کمک کند. بهتر است از فرمول حاشیه خالص سود به همراه سایر معیارهای مالی مانند حاشیه ناخالص یا جریان نقدینگی استفاده کنید تا درک بهتری از عملکرد کل شرکت داشته باشید.

operration profit

اهمیت

وقتی حاشیه خالص از سود شرکت از میانگین صنعت آن فراتر برود گفته می‌شود که آن شرکت دارای مزیت رقابتی است یعنی نسبت به سایر شرکت‌هایی که عملیات مشابهی دارند، موفق‌تر عمل کرده است. میانگین این معیار سود خالص برای صنایع مختلف بسیار متفاوت است. کسب‌و‌کارها می توانند به‌طور کلی با افزایش فروش یا کاهش هزینه‌ها (یا هر دو) مزیت رقابتی کسب کنند. با این‌حال، افزایش فروش اغلب مستلزم صرف پول بیشتر برای انجام این کار است که برابر با هزینه‌های بیشتر است.

کاهش بیش از حد هزینه‌ها مانند از دست دادن کارگران ماهر، تغییر به سمت مواد ضعیف یا افت کیفیت می‌تواند منجر به نتایج نامطلوب شود. کاهش بودجه تبلیغاتی نیز ممکن است به فروش شرکت آسیب جدی برساند. برای کاهش هزینه تولید بدون فدا کردن کیفیت، بهترین گزینه برای بسیاری از مشاغل، گسترش تولید است. صرفه‌جویی در مقیاس به این ایده اشاره دارد که شرکت‌های بزرگتر تمایل به سودآوری بیشتری دارند. افزایش سطح تولید یک کسب‌و‌کار بزرگ به این معنی است که هزینه هر کالا به چندین روش کاهش می‌یابد.

مثال

به‌ عنوان مثال، مواد اولیه خریداری شده به صورت عمده اغلب توسط عمده‌فروشان تخفیف داده می‌شود یا تولید بیشتر باعث سرشکن شدن هزینه‌های ثابت بر تعداد واحد بیشتری از تولید خواهد شد که هزینه ثابت تولید هر کالا را کاهش خواهد داد. درک و نظارت بر حاشیه سود ناخالص می‌تواند به صاحبان مشاغل در پیشگیری از مشکلات قیمت‌گذاری، از دست دادن پول در فروش محصول و در نهایت باقی‌ماندن در تجارت کمک کند. بسیاری از مشاغل که به نظر می‌رسد در حال رونق هستند، اغلب شکست می‌خورند زیرا قیمت آن‌ها بسیار پایین است یا هزینه‌های آن‌ها بسیار زیاد است و نمی‌توانند سود ایجاد کنند.

ایجاد یک استراتژی قیمت‌گذاری پایین به ویژه هنگام رقابت با رقبای سرسخت، وسوسه‌انگیز است. با این‌حال، قیمت‌گذاری پایین به ندرت پایدار است و افزایش قیمت بعدها حتی با وجود مشتریان وفادار می‌تواند دشوار باشد. استفاده از محاسبات حاشیه سودِ ناخالص و عوامل دیگر در برنامه‌ریزی کسب‌و‌کار می‌تواند به شما در جلوگیری از اشتباهات قیمت‌گذاری پیش از آن‌که خیلی دیر شود کمک کند. کنترل هزینه یکی دیگر از زمینه‌هایی است که می‌تواند صاحبان مشاغل کوچک را تحت تأثیر قرار دهد.

حاشیه سود قبل مالیات

نادیده گرفتن روش‌های کنترل هزینه برای کارکنان و مدیران شرکت می‌تواند حاشیه سود شرکت را به سرعت از بین ببرد. آگاهی از میزان حاشیه سود ناخالص هر محصول در طی چرخه عمر کسب‌و‌کار و عمل به هر گونه تغییرات لازم، به شما در حفظ یا افزایش حاشیه سود کمک می‌کند. این‌کار در نهایت مشکلات را پیش از  مساله‌ساز شدن شناسایی می‌کند.

درک درست حاشیه سود ناخالص به شرکت کمک کند که از کابوس‌های قیمت‌گذاری و کنترل هزینه رهایی پیدا کند. یک سوال اساسی این است که آیا باید از حاشیه سود برای محاسبه قیمت استفاده شود؟ بسیاری از مشاغل این مسیر را طی می‌کنند زیرا حاشیه سود، به وضوح بیان می‌کند که چه مقدار از فروش شما را سود تشکیل می‌دهد. با این‌حال، بسیاری از عوامل دیگر به تعیین استراتژی قیمت‌گذاری شما کمک می‌کنند. این عوامل در ادامه دسته‌بندی شده است.

  •  سهم بالقوه بازار
  •  هزینه‌های توزیع
  •  ملاحظات فصلی
  •  ارزش درک شده
  •  سایر موارد دیگر

مزایا

در حسابداری و امور مالی، حاشیه سود معیاری از درآمد (یا سود) یک شرکت نسبت به هزینه آن است. حاشیه سودِ خالص تمام هزینه‌ها و درآمد یک شرکت را در نظر گرفته و آن را به یک معیار سودآوری کامل تبدیل کرده است. این معیار به ارزیابی هزینه‌ها و قیمت‌گذاری کمک می‌کند. حاشیه سودِ خالص بالاتر نشان‌دهنده این است که یک شرکت استراتژی قیمت‌گذاری موثری دارد، هزینه‌ها را پایین نگه می‌دارد یا ترکیبی از هر دو را به کار بسته است.

حاشیه سود کم‌تر نیز به مدیریت شرکت سیگنال می‌دهد که باید هزینه‌ها و استراتژی قیمت‌گذاری خود را برای افزایش سودآوری دوباره ارزیابی کنند. وام‌دهنده‌گان نیز از حاشیه سود برای ارزیابی ریسک استفاده می‌کنند. بانک‌ها و وام‌دهنده‌گان از حاشیه سود خالص شرکت برای ارزیابی پرداخت یا عدم پرداخت وام بهره می‌برند. بانک‌ها تمایل دارند به شرکت‌هایی وام دهند که حاشیه سودِ بالاتری دارند زیرا این موضوع نشان می‌دهد که شرکت به احتمال زیاد دارای جریان نقدی قوی و بیشتری برای بازپرداخت وام است. همچنین حاشیه سود امکان مقایسه بین شرکت‌ها را فراهم می‌کند.

از آن‌جایی که حاشیه سودِ خالص، درصدی از درآمد شرکت است، می‌توانید هنگام مقایسه شرکت‌هایِ با اندازه‌های مختلف، از کسب‌وکارهای کوچک تا شرکت‌های بزرگ، در همان صنعت، از این معیار برای مقایسه ارزیابی عملکرد شرکت‌ها استفاده کنید. حاشیه سودِ خالص یکی از مهم‌ترین شاخص‌های سلامت مالی یک شرکت است. با ردیابی افزایش و کاهش در حاشیه سودِ خالص، یک شرکت می‌تواند ارزیابی کند که آیا رویه‌های فعلی کارآمد هستند یا خیر.

از آن‌جایی که شرکت‌ها حاشیه سود خالص را به صورت درصد بیان می‌کنند، می‌توان سودآوری دو یا چند کسب‌وکار را بدون در نظر گرفتن اندازه مقایسه کرد. همچنین معیار حاشیه سودِ خالص شامل تمام عوامل موثر است که در ادامه این موارد ارائه شده است.

  • درآمد کل
  • تمام جریان‌های نقدی خروجی
  • جریان‌های درآمد اضافی
  •  سایر هزینه‌های عملیاتی
  • پرداخت بدهی شامل بهره پرداختی
  • درآمد سرمایه‌گذاری و درآمد حاصل از عملیات ثانویه
  • پرداخت یک‌باره برای رویدادهای غیرمعمول مانند دعاوی حقوقی و مالیات
حاشیه سود

استفاده در سرمایه‌گذاری

سرمایه‌گذاران می‌توانند ارزیابی کنند که آیا مدیریت یک شرکت سود کافی از فروش آن ایجاد می‌کند یا خیر؟ همچنین سرمایه‌گذاران می‌توانند بررسی کنند که آیا هزینه‌های عملیاتی و هزینه‌های سربار کنترل می‌شود یا خیر؟. به عنوان مثال، یک شرکت می‌تواند درآمد رو به رشدی داشته باشد، اما اگر هزینه‌های عملیاتی آن با سرعت بیشتری نسبت به درآمد افزایش یابد، حاشیه سود خالص آن کاهش می‌یابد. در حالت ایده‌آل، سرمایه‌گذاران می‌خواهند سابقه افزایش حاشیه را ببینند، به این معنی که حاشیه سود خالص در طول زمان در حال افزایش است. اکثر شرکت‌های سهامی عام حاشیه سود خالص خود را هم به صورت فصلی در طول انتشار سود و هم در گزارش های سالانه خود گزارش می‌دهند.

شرکت‌هایی که می‌توانند حاشیه خالص خود را در طول زمان افزایش دهند، به طور کلی با رشد قیمت سهام پاداش می‌گیرند زیرا رشد قیمت سهام تا حد زیادی با رشد سود مرتبط است. حاشیه سود می‌تواند به شرکت‌ها کمک کند تا برنامه‌هایی را اتخاذ کنند که با تمرکز بر دو عنصر مهم، سود را بهینه می‌کند. عنصر اول برای به حداکثر رساندن تولید با هزینه‌های ثابت فعلی برای به دست آوردن سود نهایی بیشتر است. یک کسب‌و‌کار می‌تواند با ایجاد یک واحد تولید اضافی با هزینه‌های ثابت فعلی، سود نهایی را به حداکثر برساند.

عنصر دوم شامل آگاهی از نقطه منفی شدن سود نهایی و تعداد واحدهای مورد نیاز برای جبران زیان است. همچنین کسب‌وکارها از حاشیه‌ سود استفاده می‌کنند تا بر اساس درآمد و هزینه‌های پیش‌بینی‌شده، تعیین کنند که آیا تولید یک کالای خاص را افزایش، کاهش یا خاتمه دهند. در اقتصاد خرد، حاشیه سود، افزایش سود حاصل از یک واحد یا افزایش بی‌نهایت کوچک به مقدار محصول تولید شده است.

براساس رویکرد حاشیه‌ای، برای به حداکثر رساندن سود، یک شرکت باید به تولید کالا یا خدمات تا نقطه‌ای ادامه دهد که سود نهایی صفر شود. در هر مقدار تولید کمتر، سود نهایی مثبت است و بنابراین می‌توان با تولید بیشتر، سود را افزایش داد. به همین ترتیب، در نقاط بالاتر از نقطه‌ای که سود نهایی صفر است، کاهش تولید به سودآوری کمک می‌کند زیرا در این نقاط سود نهایی منفی است.

 

جمع‌بندی

در این نوشتار مفهوم حاشیه سود و تعاریف و مفاهیم مرتبط با آن و همچنین اهمیت این شاخص در ارزیابی عملکرد شرکت‌ها و مقایسه آن با شرکت‌های دیگر مورد بحث و بررسی قرار گرفت. حاشیه سود به طور عمده برای تعیین میزان سودآوری مدیریت یک شرکت استفاده می‌شود و مقایسه آن در دوره‌های مختلف و با شرکت‌های فعال در همان صنعت مفید خواهد بود. خلاصه مباحث مطرح شده این نوشتار در زمینه حاشیه سود و چگونگی محاسبه آن را می‌توان به صورت زیر دسته‌بندی کرد.

  • میزان درآمد یک شرکت تجاری را از طریق تقسیم درآمد بر هزینه می‌سنجد.
  • به صورت درصدی نشان می‌دهد که برای هر دلار فروش چند سنت سود ایجاد شده است.
  • انواع مختلفی از حاشیه سود وجود دارد اما مهم‌ترین و رایج‌ترین آن‌، حاشیه سودِ خالص است که پس از حذف تمام هزینه‌ها (مانند مالیات و موارد دیگر) محاسبه می‌شود.
  • این معیار سود توسط اعتباردهندگان، سرمایه‌گذاران و کسب‌و‌کارها به عنوان شاخصی از سلامت مالی، مهارت مدیریت و پتانسیل رشد شرکت استفاده می‌شود.
  • از آنجایی که حاشیه سودِ خالص در صنایع مختلف درصدهای متفاوت را نشان می‌دهد، هنگام مقایسه ارقام آن برای مشاغل هر صنعت باید با احتیاط رفتار کرد.

+ در ریسمونک بخوانید:

 

توسعه‌دهندگان چه می‌کنند و چقدر درآمد دارند؟ | Stack Overflow

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *